|
نالــــه های شبانه ی فاحشـــه از روی “شهــــوت “نیســت از نا عدالتـــــی های روزگاری است …. که فــرق آدم ها را در “جیبشـــان “قرار داد …. !
ادامه مطلب آدمی غرورش را خیلی زیاد ، شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست میدارد !!! حالا ببین اگر خودش ، غرورش را به خاطر ” تو ” نادیده بگیرد ، چه قدر دوستت دارد !! این را بفهم آدمیزاد !!!! ادامه مطلب [ یک شنبهبرچسب:دلنوشته,چند كلمه حرف حساب, ] [ ] [ ((M.O.H.@.M.M.@.D)) ]
مـטּ هموטּ בیوونـﮧ ام که هیچوقـت عوض نمیشـﮧ … همونـے کـﮧ همـﮧ باهاش خوشآلـטּ اما کسے باهاش نمے مونـﮧ … همونـے کـﮧ اونقـבر یـﮧ آهنـگــ رو گوش میـבه کـﮧ از ترانـﮧ گرفتــﮧ تا ریتــمـ و خواننـבش متنفر بشـﮧ … همونـے کـﮧ هـق هـق همـﮧ رو بـﮧ جوטּ בل گوش میــבه امـا خـوבش بغضـاش رو زیــر بالـش میتـرکونـﮧ … همونـے کـﮧ همـﮧ فکــر میکنــטּ سختـﮧ، سنگـﮧ اما بـا هـر تلنــگرے میشکنـﮧ … همونـے کـﮧ مواظبــﮧ کسے ناراحت نشـﮧ امـا همــﮧ ناراحتش میکنـטּ … همونـے کـﮧ تکیــﮧ گاه خوبیــﮧ امـا واسش تکیــﮧ گاهے نیس … همونـے کـﮧ کلے حرفــ בاره اما همیشـﮧ ساکتـــﮧ … همونـے کـﮧ سعے میکنــﮧ کسے رو اذیت نکنــﮧ اما همــﮧ اذیتش میکنــטּ … همونـے کـﮧ همیشـﮧ همـﮧ رو میخنـבونــﮧ و میخنــבه امـا تــﮧ בلــش هیچـوقتــ شاב نیست… همونـے کـﮧ فقط تظاهر بــﮧ خوشبختے בاره… ادامه مطلب وقتــﮯ میـروﮮ ادامه مطلب
قايق كاغذي در گلدان
The boat of paper in the flower pot Is thinking about a branch of flower on the Water پلكان سي و هشتم از كتاب تنها شدم واي از فريد احمدي
ادامه مطلب [ پنج شنبهبرچسب:تنها شدم واي,قايق كاغذي,فريد احمدي,دلنوشته,گل,آب,گذرتنهايي, ] [ ] [ ((M.O.H.@.M.M.@.D)) ]
جاذبه ی سیب، آدم را به زمین زد… دیـــــروز پینوکیـــــو آدم شـــــد بگذار پاييز بيايد و با چرخ دستي خسته اش از كنارمان عبور كند پاييز از بهار دست و دلبازتر است اينكه خودش را زير دست و پاي خيابان ميريزد و نام قديمي اش خزان را هنوز فراموش نكرده است من متولد پاييزم شناسنامه ام يك برگ نارنجي متمايل به سوخته است من از دل مرگ بلند مي شوم و زندگي مي كنم پلكان چهلم از كتاب تنها شدم واي اثري از سيد فريد احمدي...
[ یک شنبهبرچسب:تنها شدم واي,فريد احمدي,بنيامين بهادري,پاييز,كتاب تنها شدم واي, ] [ ] [ ((M.O.H.@.M.M.@.D)) ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |