|
این روز ها یکدیگر را چه خوب “فراموش” میکنیم!! همه ی کارهایمان به این” خوبی “بود ، چه خوب بود…!!! یه وقتایی هست... میبینی فقط خودتی و خودت … ! دوســـت داری ، همـــدرد نداری … خانـــواده داری ، حمــــایت نداری … عشــق داری ، تکـــیه گاه نداری … مثل همیشه ؛ هــمه چی داری و هــیچی نداری...!!! سر کلاس ادبیات معلم گفت : فعل رفتن رو صرف کن گفتم:رفتم … رفتی … رفت … ساکت می شوم ، میخندم ولی خنده ام تلخ می شود،استاد داد می زند : خوب بعد ؟ ادامه بده ! و من می گویم :رفت … رفت … رفت … رفت و دلم شکست … غم رو دلم نشست … رفت و شادیم بمرد … شور از دلم ببرد … رفت … رفت … رفت … و من می خندم و می گویم : خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است …………..!!! بودنت در کنارم معجزه نبود… از شاعرانه ها سیرم روزی میرسد بى هیچ خبرى با کوله بار تنهاییم در جاده هاى بى انتهاى این دنیاى عجیب راه خواهم افتاد! بی تابم! |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |